کتاب استاد عبدالحسین

توضیحات کتاب:
استاد عبدالحسین روایتی خواندنی از زندگی شهید عبدالحسین برونسی است،

مردی که با سادگی و صداقت، راه درست زندگی را برگزید. او که در

جست‌وجوی نان حلال بود، پس از امتحان مشاغل مختلف، بنایی را انتخاب کرد.

اما این تنها آغاز مسیر او بود. در دوران پیش از انقلاب بارها دستگیر و شکنجه شد

و در دفاع مقدس به فرماندهی تیپ ۱۸ جوادالائمه رسید. فرمانده‌ای مقتدر

که پیکر پاکش در شرق دجله به خدای یگانه پیوست. این کتاب

۲۱ داستان کوتاه و جذاب از لحظات آموزنده و افتخارآمیز زندگی این شهید را

برای کودکان و نوجوانان روایت می‌کند.

ویژگی‌های کتاب:

• نویسنده: مهدی قربانی
• تصویرگر: لیلا اربابی
• ناشر: انتشارات کتابک
• قطع: وزیری
• تعداد صفحات: ۴۸
• نوع جلد: شومیز
• نوبت چاپ: اول
• رده سنی: کودک (ب – ج) و نوجوان (ج – د)

مزایای کتاب:
✔ ۲۱ داستان کوتاه و جذاب از زندگی شهیدی بزرگوار
✔ آموزش غیرمستقیم مفاهیمی مانند صداقت، ایمان و استقامت
✔ تصاویر رنگی و زیبا برای جذابیت بیشتر و درک بهتر محتوا
✔ سبک روایت روان و گیرا، مناسب برای گروه سنی کودک و نوجوان
✔ الهام‌بخش و ارزشمند برای آشنایی نسل جدید با قهرمانان واقعی

برشی از کتاب:

قرار بود بچه های سپاه با لشکر ۷۷ ارتش عملیات مشترک اجرا کنند. فرماندهان یکی یکی

می آمدند و از روی نقشه ی روی دیوار طرح عملیات را توضیح میدادند.

بیشتر صحبت ها مربوط میشد به مسائل تاکتیکی جنگ؛ اینکه چند تا تانک داریم دشمن

چقدر نیرو دارد ما چند نفر نیرو داریم و از این جور چیزها حاج عبدالحسین آن موقع فرمانده

تیپ بود نوبت که به او رسید با آن ظاهر ساده و روستایی اش بلند شد و جلوی همه

ایستاد بسم الله گفت و حدیث و آیه خواند.

بعد گفت: «به اندازه ی کافی از مسائل تاکتیکی گفته شد البته لازم هم بود؛ ولی

من میخواهم بگویم ما باید حواسمان باشد غرور سراغمان نیاید.

از جنگ احد در صدر اسلام گفت که غرور باعث شد مسلمانها شکست بخورند نگویید

عراق تانک دارد ما هم داریم توپ دارد ما هم داریم من نمیخواهم بگویم بحث تاکتیکی

به درد نمیخورد خیلی هم لازم است؛ ولی ما نباید از معنویات غافل شویم.»

همه سراپا گوش بودند حاجی در آخر حرفهایش یادی از کربلا و امام حسین کرد.

ارتشی و سپاهی بدون استثنا گریه میکردند جو جلسه از این رو به آن رو شده بود.

حاج عبدالحسین با صدای لرزان ادامه داد: درست است که اسلحه و ادوات جنگی

باید باشد؛ اما آن کسی که میخواهد ماشه آرپی جی را بچکاند اول باید قلبش از

عشق امام حسین پر باشد؛ وگرنه نمیتواند جلوی تانکهای عراقی دوام بیاورد.

وقتی صحبت حاجی تمام شد فرمانده لشکر ارتش آمد و او را بغل گرفت.

صورتش را بوسید و گفت: «هرچه شما بگویی ما دربست در خدمتیم به نیروهای

زیر دستش هم دستور داد در اختیار حاج عبدالحسین باشند.

مناسب برای:
🔹 کودکان و نوجوانان ۹ تا ۱۱ سال که به داستان‌های واقعی و آموزنده علاقه دارند
🔹 والدین و مربیان که به دنبال معرفی الگوهای موفق و الهام‌بخش به فرزندان خود هستند
🔹 مدارس، کتابخانه‌ها و مراکز فرهنگی جهت آموزش ارزش‌های اخلاقی و دینی

📖 با خواندن این کتاب، سفری کوتاه اما پرمعنا به زندگی مردی خواهی داشت که با صداقت و اخلاص، مسیر بندگی و قهرمانی را طی کرد و جاودانه شد!