کتاب یک محسن عزیز
کتاب یک محسن عزیز، روایتی داستانی و مستند از زندگی شهید محسن وزوایی را به تصویر کشیده است.
بخشی از کتاب یک محسن عزیز
کمی جلوتر موحد از داخل یکی از سنگر ها در آمد و با دیدن محسن دلش گرم شد. انار که مادرش را بعد از کلی اتفاقات خطرناک دیده باشد. با حرارت بغلش کرد و از اینکه دید گلوی محسن تیر خورده ناراحت شد.
_ تو با این وع چرا اومدی تا اینجااااااا؟ بیا برو پایین ببینم بچه پرو!
محسن لبخند زد. نمی توانست حرف بزند.اما احساس کرد اگر لب هایش را کمی باز کند و دهانش را زیاد تکان ندهد، می تواند چیزهایی بگوید.
_ بچه پرو خودتی!
این را نمی گفت خیلی سخت می گذشت بهش!
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.