کتاب وقتی مهتاب گم شد
علی خوش لفظ که نامش را بخاطر نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشته اند، سال ها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی خود نیز دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمان ها می شود. همین انقلاب درونی باعث می شود که او در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی خوش لفظ تغییر دهد و سرانجام زندگی اش هم تغییر کند.
شخصیت علی خوش لفظ، بسیار ویژه است که به نوعی بار عاطفی و انسانی خاطراتش خیلی زیاد است چراکه وی با حدود 90 نفر از کسانی که در هشت سال دفاع مقدس شهید شده اند، عهد اخوت می بندد و شاهد شهادت بیشتر آنها نیز در عملیات ها بوده است.
حال کتاب وقتی مهتاب گم شد مجموعه ای از خاطرات شهید علی خوش لفظ می باشد.
بخشی از کتاب کتاب وقتی مهتاب گم شد
رفیقی داشتم که میگفت: «اینجا ـ جزیرۀ مجنون ـ جای دیوانههاست. دیوانههایی که عاشقاند. عاشقانی که میخواهند از راه میانبُر به خدا برسند.»
تابستان سال ۱۳۶۵ بود و من با این رفیق راه، راه را گم کرده بودم. کجا؟ در جزیرۀ مجنون؛ وقتی که از خط برمیگشتیم. همان دمدمای صبح. گرما بالای سی درجه بود و رطوبت هوا بالای هفتاد درصد و ما برای رهایی از گرما و شرجی، بالاپوشمان، فقط یک زیرپیراهن سفید و خیس بود.
آنجا، کسی را دیدم که کلاه پشمی زمستانی را تا پایین ابرو پایین کشیده و کنار نیزارها دراز به دراز خوابیده بود. نگاه عاقل اندر سفیهی به او کردم و به رفیقم گفتم: «راست گفتی که مجنون جای دیوانههاست.»
سرفصل های کتاب وقتی مهتاب گم شد
- فصل اول: کوچه باغ های محله “شترگلو”
- فصل دوم: پایگاه راه خون
- فصل سوم: بلدچی شانزده ساله
- فصل چهارم: نبرد تا آزادی خرمشهر
- فصل پنجم: رمضان جنگ تشنگی
- فصل ششم: برادران خوش زخم
- فصل هفتم: قسم به سم اسبان
- فصل هشتم: لبخند شفاعت
- فصل نهم: من، مهتاب، مین
- فصل دهم: نبرد فاو
- فصل یازدهم: فرار از هیاهوی نام و عنوان
- فصل دوازدهم: پاره های تنم در شلمچه
- فصل سیزدهم: همه برادران من
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.