کتاب مردگان باغ سبز
محمدرضا بایرامی( -۱۳۴۰)، نویسنده برنده جایزه کتاب سال سوییس است. «مردگان باغ سبز» رمانی تاریخی- اجتماعی است که داستان زندگی سه نسل از یک خانواده را در خود جای داده و نسل دوم «بالاش» و سوم «امیر حسین» پسر بالاش که ناپدری او نام «بولوت» را برایش انتخاب کرده، بیشترین سهم را در این داستان دارند.
رمان داستان خبرنگاری به نام بالاش را تعریف میکند که ابتدا در بازار تبریز دوره گرد بوده و در عین حال شعر هم می سروده که با شاعر مشهوری آشنا میشود و به رادیو راه پیدا میکند و در روزنامه هم به کار خبرنگاری مشغول میشود.
این رمان وقایع مربوط به آذربایجان در دوره محمدرضا پهلوی و مبارزه بین قشون شاه و حزب توده را برسر مسئله آذربایجان و انتخابات دوره پانزدهم مجلس روایت میکند.
بالاش که حس خبرنگاری و کنجکاویاش برانگیخته، میخواهد از آذربایجان به زنجان و از آنجا به قزوین برود تا از اوضاع و احوال و پیشروی قشون با خبر شود. در میان راه اتفاقاتی میافتد که مانع رسیدن او به قزوین می شود… داستان پانزده سال به جلو می رود و به پسرکی می پردازد که بیکس و تنهاست و پدرش را در دو سالگی از دست داده است و با فردی به نام میران زندگی میکند.
پسرک با دورهگردی آشنا میشود و جریان زندگیاش عوض میشود اما او در نهایت از دست کارها و شکنجههای ناپدری خسته شده و به تهران فرار میکند.
در پایان داستان و هنگام رفتن به اردبیل است که مشخص میشود این پسر همان پسر «بالاش» است و شخصی هم که پسر در صحرا میدیده نه یک انسان واقعی، بلکه روح سرگردان بالاش بوده است که به دنبال قبر خود میگشته و چرچی نیز پدربزرگش بوده که به دنبال یافتن پسر یا نوهاش یا اثری از آنها بوده است.
رمان دائما بین این دو دوره روایت میشود و از دوره ای به دوره ای میرود و ذهن کنجکاو خواننده را با خود همراه میکند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.