کتاب حاج جلال
بخشی از کتاب حاج جلال
هشت هفت کیلومتر با قایق توی آب رفتیم تا رسیدیم به اول کانال ماهی و آنجا پیاده شدیم. کانال سیمانی بود و پر بود از جنازه عراقی ها. چهار دست و پا مجبور شدیم از روی آن ها رد شویم. پایم می افتاد روی شکم باد کرده شان و صدا می داد.چندبار وسط راه عق می زدم. اما باید می رفتیم، با همه احتیاطی که می کردم، آن قدر چهار دست و پا رفتیم که دست ها و زانوهایم تاول زد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.