کتاب اجوبه الاستفتائات
کتاب اجوبه الاستفتائات (انقلاب اسلامی) قیمت اصلی: ۱۸۰,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی: ۱۵۸,۴۰۰ تومان.
Back to products
کتاب تنها گریه کن
کتاب تنها گریه کن (حماسه یاران) قیمت اصلی: ۱۲۵,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی: ۱۱۰,۰۰۰ تومان.

کتاب تندتر از عقربه ها حرکت کن

قیمت اصلی: ۵۰,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی: ۴۴,۰۰۰ تومان.

کتاب تندتر از عقربه ها حرکت کن

کتاب «تندتر از عقربه‌ها حرکت کن» روایت مستند و انگیزه‌بخش از زندگی و تلاش جوانی ایرانی است

که بدون سرمایه‌ی کلان، بدون پشتوانه‌ی خانوادگی، و بدون تن دادن به رشوه و زد و بند، شرکت دانش‌بنیان

خود را در زمینه تولید تجهیزات پزشکی پیش می‌برد. داستان این کتاب، در قالب گفت‌وگوهایی با مدیرعامل

شرکت «بهیار صنعت سپاهان» در سال ۱۳۹۵ و بازدیدهای مکرر نویسنده از این شرکت شکل گرفته است.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

📘 کتاب تندتر از عقربه‌ها حرکت کن

✍️ نویسنده: بهزاد دانشگر – براساس گفت‌وگوهای انجام‌شده با مدیرعامل شرکت بهیار صنعت سپاهان
📚 ناشر: نشر معارف


📝 توضیحات محصول:
کتاب «تندتر از عقربه‌ها حرکت کن» روایت مستند و انگیزه‌بخش از زندگی و تلاش جوانی ایرانی است

که بدون سرمایه‌ی کلان، بدون پشتوانه‌ی خانوادگی، و بدون تن دادن به رشوه و زد و بند، شرکت دانش‌بنیان

خود را در زمینه تولید تجهیزات پزشکی پیش می‌برد. داستان این کتاب، در قالب گفت‌وگوهایی با مدیرعامل

شرکت «بهیار صنعت سپاهان» در سال ۱۳۹۵ و بازدیدهای مکرر نویسنده از این شرکت شکل گرفته است.

این شرکت، با سابقه‌ای بیش از بیست سال در شهرک علمی و تحقیقاتی اصفهان فعالیت می‌کند و

نماد مقاومت و نوآوری در شرایط سخت اقتصادی و مدیریتی کشور است.
کتاب، تلفیقی است از خاطرات دوران تحصیل، چالش‌های شکل‌گیری شرکت، بی‌اعتمادی برخی

مسئولان دولتی، و پایبندی به ارزش‌ها و آموزه‌های دینی در مسیر کارآفرینی.


ویژگی‌های محصول:
📄 تعداد صفحات: ۳۰۴ صفحه
📐 قطع: رقعی
📦 نوع جلد: شومیز
🔢 شابک: 978-6004413039
📅 سال انتشار: ۱۴۰۰


🎁 مزایا:
✅ روایتی واقعی و انگیزشی از رشد یک شرکت دانش‌بنیان بدون رانت و فساد
✅ بازتاب چالش‌های کارآفرینی در ایران امروز
✅ پر از خاطرات جذاب و الهام‌بخش دوران نوجوانی و رشد فردی
✅ زبانی صمیمی، ساده و خواندنی


برشی از کتاب :

راهنمایی که بودم، یک کیف داشتم که بیشتر به توبره شبیه بود. ظرف غذا و توپ فوتبال را می گذاشتم

تهش و کتاب هایم را می گذاشتم کنارش. مدرسه مان خیابان مرداویج بود و تا خانه مان توی خیابان مسجد

سید، خیلی راه بود که بخش زیادی اش را پیاده می رفتم. بعدازظهرها هم کلاس داشتیم و چون راهمان

دور بود، ظهر مدرسه می ماندیم. توی مدرسه، یک زمین هندبال بود که هرکس زودتر می رسید،

می توانست بایستد بازی. بیشتر وقت آن دوره به بازی فوتبال گذشت. توی مدرسه مان، بسیج دانش آموزی

هم بود که مسئولش معلم علوممان بود. برایمان دوره هایی گذاشته بودند تا با اسلحه آشنا شویم.

یک روز هم قرار بود برویم مانور. روز قبلش گفتند بیایید، می خواهیم برویم گونی پر کنیم. گونی ها را از

خاک اره پر می کردیم تا با آن سنگر درست کنیم. این طوری سبک تر بود و جابه جایی اش برای ما که

جثه هایمان کوچک بود، راحت تر بود. بسیج آن روزها توی خیابان توحید بود. ما با چند تای دیگر از بچه ها

رفتیم توی یک نجاری و گونی ها را پر کردیم. بعد آمدیم پایگاه بسیج که گونی ها را خالی کنیم. در پایگاه

را بستند و گفتند امشب همین جا بخوابید. من تا آن روز، سابقه نداشت بعد از عصر برگردم خانه.

یکی گیر داد که برای چه باید بمانیم؟ گفتند کار زیاد است و باید بمانید تا فردا اینجا را آماده کنید.

کمی هم از شهدا مایه گذاشتند. من خوشم نیامد که می خواهند به زور نگهمان دارند. حالا اگر قبلش

گفته بودند، یک چیزی؛ اما این طوری برایم گران تمام شد. یکی دو ساعت بعد، کولی بازی راه انداختم

تا گذاشتند بروم. حالا می فهمم که آن روز، با همهٔ بچگی ام خوشم نیامده بوده ضعف مدیریتشان

را با مایه گذاشتن از شهدا بپوشانند. از همان موقع ها برای خودم خط قرمزهایی داشتم. یکی اش

همین بود که زیر بار حرف زور نروم. چند وقت بعد بردندمان اردو. چهل پنجاه نفری بودیم. شب که شد،

بچه ها خواستند بخوابند. یکی دو نفر که بازیگوش و پرهیجان تر بودند، شروع کردند به بازی درآوردن.

یکی دو تایی پتو بیشتر برداشتند و به چند نفر پتو نرسید. تا آمد خوابمان ببرد، یکهو همه جا لرزید.

با سروصدای انفجار و رگبار تیر از خواب پریدیم. همان معلم مهربان مدرسه را دیدم که حالا سر اسلحه اش

را بالا گرفته بود و داشت تیر می زد. بعدها فهمیدم تیرهایش مشقی بوده و فقط سروصدا داشته.

چنان می زد که حتی نشد کفشمان را بپوشیم و ریختمان بیرون. بدجور برخورد بهم. مثلا که چی؟

مگر با همین یک شب و این همه خشونت، ما نظامی می شدیم؟ حالا بین این همه ویژگی های

نظامیگری باید قاطعیت را این جوری قاطی خشونت می کردند و نشانمان می دادند؟ بدترش این بود

که من آن روزها دلیل این کارها را نمی فهمیدم. من الان ممکن است تا ساعت ۳ نیمه شب یا حتی

صبح بمانم شرکت و کار کنم و می فهمم دارم کار مفیدی انجام می دهم. صرف اینکه یک اردوی

نظامی است، دلیل نمی شود با خشونت به جان بچه ها بیفتیم. اصلا فرق بسیج با برخی ارگان های

نظامی دیگر همین بود؛ اینکه خشکی قانون تویش نبود. آدم ها با عشق و ارادت تویش می ماندند،

نه به ضرب قانون ….


👤 مناسب برای:
👨‍💼 کارآفرینان و علاقه‌مندان به کسب‌وکارهای دانش‌بنیان
🎓 دانشجویان، دانش‌آموزان و فعالان علمی
🧑‍🏫 مشاوران، مربیان رشد فردی و مدیران
📖 هر کسی که می‌خواهد بداند «چگونه می‌توان موفق شد، بی‌آن‌که اصول را زیر پا گذاشت»


🌟💬 «با ایمان، تلاش، و ایستادگی، می‌توان حتی از عقربه‌های زمان هم جلو زد»

نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب تندتر از عقربه ها حرکت کن”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Shipping & Delivery